پوست پیاز

قسمت:چهارم

داستان نیمه بلند

ژانر:وحشت

به قلم #حامد_توکلی

زمان پست هر روز ساعت ۱۶:۰۰

#نویسنده

#وبلاگ_نویسی_کار_دلچسبی_که_ارزش_داره

که سولی با صدای بلند فریاد کشید منتظر چه هستید ادامه دهید به مراسمتان صدای موسیقی بلند شد میمهان ها یکی یکی دوباره به جشن و پایکوبی پرداختند من اما فقط مات مبهوت فقط به حالت رقصیدن و شادی کردنشان،راه رفتنشان با آن پاهای برعکس و سم(مانند پای حیوانات مثل گاو و گوسفند) دارشان،به بلند نشان که انقدر بلند بود که از روی شانه هایشان رد شده بود و کودکانی که از کمر مادرشان آویزان بودند به راحتی از آن شیر میخوردند،به نوع پذیرایشان که چگونه سینی پر از استخوان،میوه،غذا و نوشیدنی های مختلف در دست یکیشان ظاهر میشد و بعد از پذیرایی دوباره غیب میشد‌ نگاه میکردم.تا قبل از اینکه سولی از ما حمایت کند مرگمان را حتمی میدانستم ولی حالا خیالم کمی راحتر شده بود ولی همچنان ترس بر من چیره بود و زبانم هم هنوز قدرت تکلم نداشت به صورت نصرت نگاه کردم او انگار از من آرامتر بود ولی او هم هیچی نمیگفت هر چه بود نگاه بود و نگاه.مشغول تماشا بودیم که سولی با حالت اشاره انگشت دست به یکی از آنها فهماند که از ما پذیرایی کند چشمانم به ناخن بلند سولی افتاد آب در دهانم خشک شد ناخن بلند تیزی که کارساز تر از یک قمه ی کوچک ویا چاقو بود و به راحتی میشد با همان ناخن سری را از تنی جدا کرد.دو نفر از آنها یکی سینی استخوان و دیگری جامی از خون برای ما آوردن نمیدانستم باید چکار کنم نه توان خوردن استخوان را داشتیم نه خوردن خون،به چشمان نصرت نگاه کردم که بدانم حالا تکلیفمان چیست اما انگار نصرت زودتر از من فکر مرا خوانده بود با تکان دادن سرش به من فهماند که چاره ای نیست و.من نصرت چشم در چشم هم بودیم که باز صدای فریاد گوش خراش سولی به گوش رسید که بر سر آن جنی که این ها را برای ما آورده بود بلند شد که احمق این ها چیست تو برای میهمانهای من آورده ای کودن سریعا این هارا جمع کن و یک چیز مناسب برای پذیرایی از عزیزان من پیدا کن در کمتر از یک دقیقه ای که او از ما جده شده اینبار با سینی به بزرگی یک میز همراه با دو جن دیگر برای ما آوردند و جلوی ما روی میز گذاشتند باورش سخت بود ولی خب داشتیم همه اینها را با چشم میدیم روی سینی یک در بزرگ قرار داشت در را برداشتیم


پیامد و هدف از نوشتن داستان پوست پیاز

داستان نیمه بلند پوست پیاز ۹

داستان نیمه بلند پوست پیاز۸

داستان نیمه بلند پوست پیاز ۷

داستان نیمه بلند پوست پیاز۶

داستان نیمه بلند پوست پیاز۵

داستان نیمه بلند پوست پیاز۴

سولی ,یک ,سینی ,ولی ,یکی ,نصرت ,بود و ,برای ما ,که از ,از ما ,بود ولی

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

یادداشت‌های فصل شب shayanrayaneh baran21 دانلود فایل آشنايي با جديد ترين مطالب روز دنيا چگونه اندامی ورزشی داشته باشیم بهترين شيراز اینجا همه چی هست سمیر دانلود scholarchipforiranians